گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن-مشرق زمین
فصل بیست و هشتم
.IV – حکام مستبد


شوکونها- حکومت باکوفو- دستگاه نیابت سلطنت هوجو- حملة قبلای قاآن- شوگونی خاندان آشیکاگا- سه دزد دریایی
این وضع، قشری از طبقة حاکم را، که شامل سپهسالاران یا شوگونها بود، به واکنش برانگیخت. اینان در بخشهای متفاوت مجمع الجزایر ژاپن قدرت تام یافتند و سلطان را چیزی جز نماد آسمانی ژاپن نشمردند، و بر آن بودند که وی نباید بر شانة ملت سنگینی کند. کشاورزان، چون در مقابل راهزنان از حمایت پاسبانان و سربازان حکومت برخوردار نمی شدند، خراج خود را به شوگونها می پرداختند و اعتقاد داشتند که دفع شر راهزنان تنها از عهدة شوگونها برمی آید. رژیم ملوک الطوایفی، به همان دلیلی که در اروپا چیره شد، در ژاپن استقرار یافت، به این معنی که چون دولت مرکزی از تأمین نظم و امنیت بازماند، حکومتهای دورافتادة محلی زمام قدرت را در کف گرفتند.
در حدود سال 1192، یکی از افراد خاندان میناموتو، به نام یوریتومو، جمعی از

سربازان و رعایا را گرد آورد و در کاماکورا حکومت مستقلی به نام «باکوفو» تشکیل داد. این حکومت، چنانکه از نام آن برمی آید، ماهیتی نظامی داشت. یوریتوموی بزرگ ناگهان در 1198 درگذشت،1 و پسران نالایقش به جای وی برتخت نشستند. اما مثل ژاپنی «مرد بزرگ خلف ندارد»، در آن مورد نیز صدق کرد، و یکی از خاندانهای مخالف توانست در 1199، به عنوان نیابت سلطنت، سازمانی به نام هوجو به وجود آورد. این سازمان مدت 134 سال بر شوگونها تسلط ورزید، همچنانکه شوگونها بر امپراطوران مسلط بودند. در این حین، مردم زرنگ کره، که از حملة ففغور چین- قبلای قاآن- به خاک خود بیمناک بودند، ژاپن را به عنوان کشوری بسیار دلپذیر بدو معرفی کردند و او را به فتح آن برانگیختند. قبلای قاآن هم، چون دید که نیروهای ژاپن به سه بخش- دربار سلطان و دستگاه شوگون و دستگاه نایب السلطنه- منقسم و دچار تفرقه بودند، فرمان به ساختن ناوگانی عظیم داد. شاعران چینی در عظمت این ناوگان به مبالغه ها گراییده و گفته اند که از بس درختان را برای ساختن کشتی بریدند، کوهها از عریانی جنگلها سوگوار شدند! ژاپنیان میهندوست تعداد این کشتیها را 70,000 تخمین زده اند، ولی مورخان معتدل گویند که بیش از 3500 کشتی و 100,000 مرد به ژاپن نرفتند. این ناوگان عظیم در اواخر سال 1291 به سواحل ژاپن رسید. جزیره نشینان دلیر با ناوگان نسبتاً کوچکی به مقابلة آن شتافتند. در این میان، بادی بزرگ، که همیشه در خاطره ها خواهد ماند، وزیدن گرفت و کشتیهای فغفور مقتدر چین را به صخره ها کوبید و درهم شکست.2 پس، 70,000 تن از دریانوردان چینی غرق شدند، و بقیه به اسارت ژاپنیان درآمدند.
در 1333، سازمان هوجو از میان رفت. زیرا رهبران آن، به نوبة خود، از زهر قدرت سرشار شدند، و براثر آن، اقتدارات موروثی هوجو از دست ناکسان و برجستگان به بزدلان و ابلهان انتقال یافت. تاکاتوکی، که آخرین فرد این خاندان بود، به سگ میلی غریب داشت و، به جای مالیات، از مردم سگ می گرفت! از این رو، چهار تا پنج هزار سگ گرد آورد و فرمان داد تا آنها را در لانه هایی مزین به طلا و نقره نگاه دارند و به آنها مرغ و ماهی بخورانند و در تخت روان بنشانند و به گردش برند. امپراطور معاصر او، گودایگو از انحطاط سازمان هوجو و سرگرمی نایب السلطنه تاکاتوکی سود جست و در صدد کسب قدرت برآمد. خاندانهای میناموتو و آشیکاگا او را یاری دادند و رهبری نیروهای او را برعهده گرفتند. سرانجام،
---
1. گویند روح برادر یوریتومو، که به دست او به هلاکت رسیده بود، بر یوریتومو ظاهر شد. پس، اسب یوریتومو لغزید، و خود او به زمین افتاد و چند ماه بعد در سن پنجاه و سه درگذشت. دشمنانش این حکایت را درست دانسته اند.
2. در 1588، ناوگان اسپانیا نیز، که مرکب از 120 کشتی و 24000 مرد بود، در تنگة مانش به همین سرنوشت دچار آمد.

دستگاه نایب السلطنه از هم پاشید، و تاکاتوکی و 870 تن از ملازمان و افسرانش به معبد رفتند و آخرین جام ساکی یا شراب برنج را نوشیدند و دست به هاراکیری زدند. یکی از ایشان، هنگامی که با دست خود روده هایش را از شکم بیرون می آورد، گفت: «این کار به شراب چاشنی خوبی می دهد!»
بزودی تاکائوجی که به خاندان آشیکاگا تعلق داشت و در قدرت یافتن امپراطور گو دایگو کمک کرده بود، برضد او برخاست و با خدعه و مهارت، سپاهیان امپراطور را سرکوبید. سپس مردی ناتوان به نام کوگون را به جای او نشانید، مقام شوگونی را به خاندان خود اختصاص داد، و کوگون را بازیچة خود گردانید. خاندان آشیکاگا مدت 250 سال عهده دار شوگونی بود. در این دورة طولانی، سپهسالاران آشیکاگا از شهر کیوتو کشور ژاپن را اداره می کردند. ولی ژاپن هیچ گاه از جنگ و هرج و مرج آسوده نبود، و این پریشانی عمدتاً معلول فرهنگ دوستی و هنر پرستی شوگونهای آشیکاگا بود. یکی از آنان، به نام یوشی میتسو، دلزده از جنگ، به پیکرنگاری روی نمود و از نقاشان معتبر زمان خود شد. سپهسالار دیگر، یوشیمازا با نقاشان دوستی کرد، هنرهای گوناگون را در کنف حمایت خود گرفت و چنان در گردآوردن آثار هنری همت گمارد که اکنون گردآورده های او در شمار رشک آورترین آثار هنری قرار دارد. بی گمان در این میان فن حکمرانی به فراموشی سپرده شد، و شوگونهای ثروتمند و امپراطورهای بینوا هیچ کدام از عهدة حفظ امنیت و آرامش جامعه برنیامدند.
در سایة هرج و مرج کشور و نیاز ملت به رهبرانی قادر به برقراری نظم، سه دزد دریایی، که در تاریخ ژاپن شهره اند، پاپیش گذاردند. آورده اند که این سه دزد دریایی درجوانی مصمم به اعادة وحدت ژاپن شدند و سوگند خوردند که هرکدام به زمامداری رسد، مطاع دو یار دیگر باشد. یکی از آن سه، نوبوناگا، کوشید و به مقام رسید. دیگری، هیده یوشی، به مجاهده پرداخت، ولی پیش از احراز موفقیت تام درگذشت. اما سومی، ای یه یاسو، توانست در فرصتی مناسب شوگونی را به خاندان توکوگاوا انتقال دهد و یکی از درازترین دوره های آرامش و درخشانترین اعصار هنری تاریخ بشر را آغاز کند